ارزش‌های ادبی تاریخی و مردم‌شناسی نوادرالحکایات

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس

2 دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی

10.30484/jii.2021.2571

چکیده

نوادر الحکایات و غرایب ‌الروایات (بحر النوادر) اثر منتشرنشدۀ عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی، از آثار سدۀ یازدهم هجری، از نمونه‌های قصه‌نویسی در شبه قارۀ هند است که با توجه به اهمیت آن از دید مردم‌شناختی (آداب‌ اجتماعی، آیین‌ها، خوراک و پوشاک، و...)، از منابع معتمَد در زمینۀ شناخت اوضاع اجتماعی آن روزگار به شمار می‌رود. بررسی و تحلیل هشتاد حکایت از این کتاب، بر پایۀ نسخۀ مجلس شورای اسلامی (شمارۀ 3171) موضوع این مقاله است. این تحقیق پس از گزارشی دربارۀ قصه‌پردازی در عصر صفویه، به بررسی و تحلیل ساختاری و محتوایی نوادر الحکایات از منظرهای گوناگون می­پردازد و افزون بر بازشناسی نسخه‌ها و نویسندۀ آن و دیگر آثار او، درباره ساختار کتاب و شیوه حکایت­پردازی، سبک­شناسی (ویژگی‌های زبانی و ادبی)، مأخذ‌شناسی داستان‌ها، بررسی محتوای داستان‌ها و پی‌آمدهای اجتماعی، مردم‌شناختی و فرهنگ عامه در داستان‌های وی، گزارشی عرضه می‌کند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Historical-literary and anthropological values of Nawadir al-Hikayat

نویسندگان [English]

  • Hasan Zolfagari 1
  • Zarifeh Balaei 2
1 Professor, Department of Persian Language and Literature, Tarbiat Modares University
2 Master student of Persian language and literature
چکیده [English]

 
Nawadir al-Hikayat wa Gharayib al-Rawayat (Bahr al-Nawadir) is one of the greatest storytelling books in the Safavid era, written by Abdul Nabi Fakhr al-Zamani Qazvini, an Iranian immigrant who left for India at the age of nineteen and entered the court of the king of the time. Since this writer and poet has access to the Royal Library, he studies the works and books of his predecessors, and after gaining sufficient experience in the field of storytelling, he planned to write his works. The book Nawadir al-Hikayat or Bahr al-Nawadir is an encyclopedia and reference with many anthropological values, traditions, beliefs, professions, occupations, food, clothing, anomalies, arts, etc. Due to the importance of this book in terms of anthropology, social customs, traditions, food and clothing, etc., it can be considered as a reliable source in understanding the social situation of that time. The study and analysis of eighty anecdotes of the book, based on the version of the Islamic Consultative Assembly No. 3171, is the subject of this article. In this article, after explaining the storytelling in the Safavid era, the structural and content analysis of the book of Nawadir al-Hikayat from various aspects, including the introduction of the book and its versions, the introduction of the author and his works, the chapter and structure of the book and the method of storytelling stylistics of the work (linguistic and literary aspects), bibliography of the stories, study of the content of the stories and social benefits, anthropology and popular culture in the stories were discussed. In the analysis of this book, it was found that the method of narration is eloquent; In a way that attracts the reader's attention and encourages him to read the rest of the story. Scenes and characters are beautifully described. Sometimes the scene is so lively and dynamic that it can be imagined in front of the eyes. Although many of the anecdotes and stories told in this book are adapted from some of the earlier books; But it is written with a different narrative and in the style of the author. By being familiar with the method of storytelling, the author is able to narrate stories well, and this shows how much Fakhr al-Zamani was familiar with the techniques of storytelling. The themes of the stories are moral or religious in any case. The author's purpose in narrating all kinds of stories is to teach valuable and moral concepts. During the stories, the reader becomes acquainted with different types of positive and negative characters. It is very interesting to note that in the meantime, the faces of women are very positive and the personalities belonging to this stratum are chosen from the aristocracy, nobles and princes. The role of women in this book is high and respectable

کلیدواژه‌ها [English]

  • Nvadralhkayat and Ghraybalrvayat
  • Naby Fkhralzmany Qazwini
  • recognition of text

چکیده

نوادر الحکایات و غرایب ‌الروایات (بحر النوادر) اثر منتشرنشدۀ عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی، از آثار سدۀ یازدهم هجری، از نمونه‌های قصه‌نویسی در شبه قارۀ هند است که با توجه به اهمیت آن از دید مردم‌شناختی (آداب‌ اجتماعی، آیین‌ها، خوراک و پوشاک، و...)، از منابع معتمَد در زمینۀ شناخت اوضاع اجتماعی آن روزگار به شمار می‌رود. بررسی و تحلیل هشتاد حکایت از این کتاب، بر پایۀ نسخۀ مجلس شورای اسلامی (شمارۀ 3171) موضوع این مقاله است. این تحقیق پس از گزارشی دربارۀ قصه‌پردازی در عصر صفویه، به بررسی و تحلیل ساختاری و محتوایی نوادر الحکایات از منظرهای گوناگون می­پردازد و افزون بر بازشناسی نسخه‌ها و نویسندۀ آن و دیگر آثار او، درباره ساختار کتاب و شیوه حکایت­پردازی، سبک­شناسی (ویژگی‌های زبانی و ادبی)، مأخذ‌شناسی داستان‌ها، بررسی محتوای داستان‌ها و پی‌آمدهای اجتماعی، مردم‌شناختی و فرهنگ عامه در داستان‌های وی، گزارشی عرضه می‌کند.

 

واژه‌های کلیدی: نوادر الحکایات و غرایب‌ الروایات، عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی، متن­شناسی
مقدمه

در دوران صفویه، زمانی که قهوه‌خانه‌ها به ‌عنوان مرکز تفریح مردم در اصفهان شکل گرفتند، حرفۀ نقالی متحول شد. بسیاری از نقالان عصر صفویه در یک داستان مفصل و خاص تبحر یافتند و به «شاهنامه‌خوان» و «امیرحمزه خوان» و ... شهره شدند. در این دوره، کتاب‌های قصص و حکایات رواج پیدا کرد و نویسندگانی به تألیف مجموعه حکایات پرداختند. از جمله مجدالدین محمد بن ابی طالب حسینی متخلص به مجدی از معاصران شاه‌ عباس زینة المجالس را نوشت؛ محمّد شریف کاشف (سدۀ یازده هجری) دو کتاب سراج المنیر و خزان و بهار را نگاشت؛ عنایت‌الله کنبو (سدۀ یازدهم) بهار دانش و ابوالفضل علامی عیار دانش را به رشتۀ تحریر درآورد؛ میرزا محمدصادق صادقی اصفهانی شاهد صادق و میرزا برخوردار خان بن محمود ترکمان محبوب ‌القلوب را روایت کرد؛ دبستان خرد به دست محمّد اسماعیل ‌خان سامی ملقب به نعمان خان نوشته شد؛ قصّۀ چهار درویش، حکایت افشار خان و سه درویش، قصّۀ نوروز شاه و ده­ها اثر دیگر را نویسندگانی ناشناس نوشتند. از میان آثار مذکور، کتاب نوادر الحکایات و غرایب ‌الروایات جایگاه ویژه‌ای دارد.

کتاب نوادر الحکایات و غرایب ‌الروایات یا بحر ‌النوادر (نگارش 1041 ق.)، اثر ملاعبدالنبی فخرالزمانی قزوینی (متولد 998، زنده 1041 ه.ق.) مؤلف تذکرۀ میخانه است. او کتاب طراز الاخبار را هم در شیوه­های قصه­گویی نوشته بود. نویسنده که از قصه­گویان و قصه­شناسان عصر صفوی است، از پرکارترین نویسندگان این دوره به شمار می­رود. این کتاب تا کنون چاپ نشده است. موضوع کتاب داستان‌های شگفت پیامبران، امامان، شاهان، و فرمانروایان و شامل یک مقدمه و چهار صحیفه است که هر صحیفه دوازده باب و هر باب دوازده مجلس دارد. دوازده باب کتاب عبارتند از: 1. محافظت پروردگار از بندگان خود 2. معجزات دوازده تن از انبیا 3. پیامبر 4. ائمه 5. اولیا 6. سلاطین 7. وزرا 8. علما 9. پیران 10. شعرا 11. منجمان 12. مُعَبِّران.

درمجموع کتاب حاوی 576 مجلس در موضوعات مختلف است و به شیوۀ مجلس‌گویی فراهم ‌شده ‌است. فخرالزمانی که سرآمد قصّه‌گویی در عصر خود است، این کتاب را به درخواست نورالدین محمّد جهانگیر و در سال 1041 ق جمع آورده است. نثر کتاب جز در مقدمه، ساده و به شیوۀ روایی با عبارات وصفی و عطف‌های پی­در­پی همراه است. هیچ ‌یک از پنج نسخۀ خطی کتاب (منزوی، نسخه‌ها: 5/3752) کامل نیست و معلوم نیست عبدالنبی آن را به اتمام رسانده باشد (صفا، 1371: 1739). مؤلف از منابع خود در مواردی یاد می‌کند، از جمله: جامع الحکایات، فرج بعد از شدت، روضة ‌الصفا، پنجاه فصل خواجه نصیر، شواهد النبوه.

 

پیشینه و روش تحقیق

کتاب نوادر الحکایات تا کنون به چاپ نرسیده و طبیعی است که مورد بررسی قرار نگرفته و شناسایی نشده و از چشم محقّقان مخفی مانده است. معرفی این کتاب می­تواند به کشف یک حلقه از زنجیرۀ قصّه‌پردازی در دورۀ صفوی و درکل به سیر حکایت‌پردازی در تمام دوران ادب فارسی کمک کند. با بررسی محتوای این کتاب ارزشمند می­توان به فواید اخلاقی، حکمی، اجتماعی، مردم‌شناسی، و فرهنگ عامه در کتاب و در دورۀ صفویه پی برد.

روش ما در این تحقیق توصیفی ـ تحلیلی است. برای بررسی بهتر حکایات، جمع‌آوری اطلاعات موجود در آنها، و نظم بخشیدن به بررسی، جدولی متشکل از هفت قسمت طراحی شد که هرکدام از این بخش‌ها، زیرمجموعه‌هایی را شامل می‌شدند. قسمت‌های مختلف جدول عبارتند از: 1. مشخصات کلی (شامل کد، عنوان، نوع، خلاصه) 2. عناصر داستانی (شامل موضوع، شخصیت، درون‌مایه، گفت‌وگو، کنش، لحن، مکان، زمان) 3. مردم‌شناسی (شامل نظام حکومتی، پیشه، آداب/آیین، عقاید/باورها، هنرها، بازی‌ها، خوراک، پوشاک، اشیاء، حیوانات، ناهنجاری‌ها) 4. ویژگی‌های سبکی (شامل زبانی و ادبی) 5. عناصر میان‌متنی (شامل آیات/احادیث و ضرب‌المثل/شعر) 6. مآخذ (مآخذ داستان) 7. نکات ویژه.

پس از بررسی قصّه‌ها، داده‌ها جمع‌آوری و تحلیل، و در پایان، نتایجِ حاصل از بررسی و تحلیلِ حکایات، گزارش شد.

 

شرح حال نویسندۀ کتاب

عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی از نویسندگان و شاعران سدۀ یازده هجری است. به سال 998 ق در قزوین متولد شد. ابتدا در شعر «عزتی» و «نبی» تخلص می‌کرد و خود را فخرالزمانی می‌نامید. نام پدرش خلف­بیگ و جد مادری‌اش فخرالزمان نام داشته است و نسبش به خواجه عبدالله انصاری می‌رسید (فخرالزمانی، 1363: 758 و 760، و( نقوی، 1343: 168). همچنین تخلص «نبی» را از اسم خویش استخراج کرد (صفا، 1371: 1735).

فخرالزمانی در قزوین نشو و نما یافت و در نوزده‌سالگی عازم هندوستان شد و بقیۀ زندگی را در همان‌جا سپری کرد (فخرالزمانی قزوینی، 1363: 761) در سال 1018 ه.ق. به آگرۀ هندوستان، مقر سلطنت شاه نورالدین محمّد جهانگیر پادشاه، رفت و تا سال 1022 ق در دارالخلافه اقامت داشت. در سال 1022 ق به همراه میرزا نظامی قزوینی به ‌جانب اجمیر سفر کرد. عبدالنبی به علت ابتلا به بیماری «باد فرنگ» (سیفلیس) و بیم از بدنامی، اجمیر را به بهانۀ بازگشت به قزوین ترک گفت و در اوایل سال 1025 ق از راه نارنول به لاهور رفت و چون آنجا طاعون شایع شده بود از آنجا بدون توقف به کشمیر نزد خویشاوند خود میرزا نظام‌الدین احمد رفت و نزدیک دو سال آنجا ماند. در اواخر سال 1026 ه.ق. میرزای مذکور را به درگاه طلبیدند و فخرالزمانی به همراه او به مندو رفت و نزدیک یک ماه در آنجا اقامت گزید و تا سال 1027 ق به همراه میرزا نظامی قزوینی به بهار رفت. در تاریخ 1028 ق تذکرۀ میخانه را در پتنه به نام خواجه یادگار ملقب به سردار خان تمام کرد و این آخرین تاریخی است که چند بار در میخانه می‌بینیم و بعد از آن تا به سال 1041 ق که دیباچۀ نوادر الحکایات را می‌نوشت، اطلاع دیگری از او نداریم (فخرالزمانی قزوینی، تذکرۀ میخانه، 761 و 771، نیز: صفا، 1371: 1735 و 1736). وی در ساقی‌نامۀ خویش آرزوی بازگشت به ایران را با جوش‌وخروش بیان کرده است ولی معلوم نیست که این آرزوی او تحقق یافته است یا نه. تاریخ وفات مؤلف از هیچ مأخذی به دست نیامد (فخرالزمانی قزوینی، 1363: دوازده و سیزده).

آثار و تألیفات او جز نوادر الحکایات عبارتند از: 1. تذکرۀ میخانه در 71 ساقی‌نامه با زندگینامه و احوال هریک که در سه مرتبه تقسیم شده‌ است. 2. دستور الفصحا به جهت خواندن قصّۀ امیر حمزه و آداب آن برای قصّه‌خوانان که هیچ نسخه‌ای از آن در دست نیست (خیری، 1353: 157). 3. طراز الاخبار را برای قصّه‌پردازان و قصّه‌خوانان تألیف کرده است. کتاب سفینه‌ای است از نظم و نثر فارسی، از عصر رودکی تا نیمۀ اول قرن یازدهم که روزگار حیات مؤلف است. او کوشیده است تا سابقۀ قصۀ «امیرحمزۀ صاحبقران» را بررسی کند که در عصر نویسنده مشهورترین موضوع سخنوری و قصّه‌پردازی بوده است و آداب قصّه‌گویی را به‌تفصیل یادآور شود. درحقیقت نوعی بوطیقای قصّه‌پردازی در سنتِ ایرانیِ سخنوری و نقل قصّه‌هاست (شفیعی کدکنی، 1381: 109 و 110) 4. ساقی‌نامه.

 

نوادر الحکایات

این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های تاریخی پیامبران و امامان و شاهان و شاهزادگان است. مؤلف آن را به نام نورالدین محمد جهانگیر درآورده و به سال 1041 ق تألیف کرده است (صفا، 1371: 1737 و 1738). دربارۀ توجه آن پادشاه بدین مطلب گفته است:

 «روزی در اثنای ملاحظۀ کتب و تأمل در حقایق مضامین و دقایق معانی حکمت‌آیین رای جهان‌آرای سعادت‌قرین چنین تعلق یافت که آنچه از تماثیل و حکایات و اقوال و روایاتی که انظار مهر آثار را مقبول و مستحسن افتد در مجلدی مدون آید. بر حسب امر و اشاره اشرف ارفع همایون این کتاب که الحق مجموعه‌ای است از حکایات نادره نغز شیرین و روایات با مغز حکمت تضمین سمت اتمام و تسمیه یافت به نوادر الحکایات. امید که هرکه از مطالعه‌اش طریق تهذیب اخلاق سپارد و از گفتار و اطوار و رفتار و کردار گذشتگان عبرت گیرد و در مزرع روزگار تخم نیکوکرداری کارد ثوابش به روزگار فرخنده‌آثار شهریار جمشیدوقار عاید گردد. این کتاب مشتمل است بر چهار صحیفه و هر صحیفه بر دوازده باب و هر بابی بر دوازده مجلس...» (مقدمه)

کتاب شامل یک مقدمه و چهار صحیفه است که هر صحیفه دوازده باب و هر باب دوازده مجلس دارد. دوازده باب کتاب بر اساس طبقات اجتماعی عبارتند از: 1. محافظت پروردگار از بندگان خود 2. معجزات دوازده تن از انبیا 3. پیامبر 4. ائمه 5. اولیا 6. سلاطین 7. وزرا 8. علما 9. پیران 10. شعرا 11. منجمان 12. معبران. در مقدمۀ نسخۀ or.1874 کتابخانۀ موزۀ بریتانیا به پنج صحیفه و در مقدمۀ نسخۀ شمارۀ 3171 مجلس شورا به چهار صحیفه منقسم شده است، هریک از آنها در دوازده باب و هر باب در دوازده مجلس تنظیم ‌شده است.

کتاب نوادر الحکایات تا کنون به چاپ نرسیده و نسخه­های خطی از آن موجود است:1. نسخۀ ش 196 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی (دفتر 5، ص 669 و 671) 2. نسخۀ ش 1674 کتابخانۀ مدرسه عالی شهید مطهری سپهسالار (جلد 5، ص 728 تا 730) تاریخ کتابت: 20 1/1241، 3. نسخۀ ش 72371 کتابخانۀ دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران (جلد 1 ص 221 تا 223) تاریخ 24 رجب 1287، 4. نسخۀ ش 3171 کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی  (جلد 10-2 ، ص 754 تا 754) 5. نسخۀ ش 1102 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی (جلد 2، ص 117) تاریخ 1230،  6. نسخۀ or.1874 کتابخانۀ موزۀ بریتانیا.

آغاز: ستایش خداوند بخشنده را     که بازآفرید از عدم بنده را

انجام: حق‌تعالی فرمود که با موسی فرعون را به‌موجب خواهش تو هلاک گردانیدیم و مال او را به تو دادیم موسی بدین خبر دل‌خوش شده مدتی در انتظار بود روزگاری برین آمد.

نسخه ناتمام است.

 

  1. ویژگی‌های زبانی و ادبی

نثر نوادر الحکایات در مقدمه مصنوع و در متن ساده و روان است. برخی از ویژگی‌های دستوری کتاب چنین است:

آوردن «ب» پیش از فعل: بنگرود (نگرود) (39)[1]

فعل التزامی استمراری: می‌یافته باشی (40)

کاربرد فعل یک مفعولی به‌جای فعل دو مفعولی: بپوش به‌ جای فعل متعدی بپوشان (41)

استفاده از افعال وصفی: قدم از حرم بیرون نهاده، فضل ربیع را طلبیده و آن دانه‌ها را به وی نموده، گفت ... (5)

کاربرد «ی» به ‌جای «می» استمراری: «هرگاه آغاز دعوت کردی هرکه از امت او بودی آوازش بشنودی ...» (ص:32)

واژه‌های عربی فراوان: مخاذیل، استخلاص، وقوف (3)

تقدیم صفت بر موصوف: بلندپایه کرسی به نظرم درآمد (5)

مطابقت صفت با موصوف مؤنث: آن زن گفت: لله الحمد که دعای من مظلومه مستجاب شد (58). خریدار به گفتار آن صادقه التفات نکرده، وی را به کشتی درآورد (58)

صفت زائد: پیر زال (زال همان معنای پیر را دارد) (78)

کتاب در کنار نثر روان، ویژگی­های ادبی خاص خود را دارد:

تشبیه: در اوج خوبی با ماه تمام لاف همسری زدی (24). چون پروین و مانند بنات النعش (37). هوا چون نامه عاصیان سیاه گشت (40). شب دیگر سرای آراسته، نازنینی چون ماه ناکاسته در آن مکان بر تخت زیبایی به جلوه درآورد (51). مرد زاهد گوید: که چون پرده از پیش عروس برداشتند دختری دیدم چون حوران خلد برین در کمال حسن و جمال (51). آن حضرت قضا را به رضا استقبال کرده، سپر صبر [اضافۀ تشبیهی] بر روی کشید (14).

استعاره: سیلی روزگار بسیار خورده‌اند و گرم و سرد این غدار بسیار چشیده (5). ماه سپهر رسالت (27). شمع دودمان نبوت (41). هنوز چشم خرد [اضافۀ استعاری] باز نکرده‌ای (5).

مجاز: کمر طاقتم سپری شده و پشت صبرم کمری گشته بود (5). وقت به غایت شکست (5). دست آرزو در گردن عروس مراد حمایل درآورده (5). تلخ و شیرین روزگار چشیده‌ای (5). سیلی روزگار بسیار خورده‌اند و گرم و سرد این غدار بسیار چشیده (5).

کنایه: ودیعت حیات را به موکلان قضا و قدر سپردن (5). داعی حق را لبیک اجابت گفتن (5). کارد به استخوان رسیدن (37).

سجع: هم به جمیله جمال آراسته بود و هم به پیرایه کمال پیراسته (17).

جناس: دست به مانند زنان بر سر زنان (51).

اشتقاق: قاصدان به مقصد حلقه بر در پیر مذکور زدند (68). جمیله و جمال (75). طالب و طلب (79). مطعون و طعن (79).

شبه اشتقاق: زمین و زمان (78).

عکس: صواب محض و محض صواب (79).

مراعات‌النظیر: گویا که دست قضا دیگرباره مرا گریبان گرفته به‌پای شلاق می‌برد (5). چندان‌که حلقه وصل جنبانید در ملاقات گشوده نگردید (58).

اغراق: دامان ناز خود را از سرشک مجمع‌البحر ساخت (79).

تضاد: یسار و یمین (11). اول جواب تلخ دهند و آخر کام شیرین کنند (58). بخت خفته بیدار شد و ایام فلاکت به خواب رفت (74). آراسته و پیراسته (78، 79). دور و نزدیک (79). جن و انس (79). با کمال قبول و ناقبول (79). به سامان و پریشان (79). بد و نیک (79). درد و درمان (79). پادشاه و گدا (79). انفصال و اتصال (79). باطن و ظاهر (79). وضیع و شریف (79). قریب و بعید (79).

صفت شاعرانه (تنسیق‌ صفات): اکره جم جاه انجم سپاه خسرو سکندر شوکت عالمیان پناه (11). جمشیدشکوه خورشید کلاه (11).

 توصیف: مرد بالا دراز ناخوش آواز بیهوده‌گوی گلیم گوش مناره گردن خرس بدن جاهل کامل بدبخت دل سختی از در درآمد دستاری از کرباس خام پیچیده شلواری پشمین ردا در گردن انداخته صندوقچه در زیر بغل گرفته (255). مکانی دید رفیع‌تر از آسمان چون بهشت برین آراسته و در و دیوارش به تصورات نادر پیراسته تختی از آج و آبنوس در میان آن نهاده و بر چهار گوشه آن جهاز نشستن ساخته اطراف آن اماکن را مرصع نموده حوضی در پیشگاه آن کوشک از سنگ رخام ترتیب داده و آب از چهار فواره که بر اطراف حوض بود سرشار شده (252).

استشهاد به آیات و احادیث و عبارات عربی: نویسنده در هشتاد داستان از 132 آیه استفاده کرده که از بین آنها 43 آیه را به ‌طور کامل آورده است و در 89 آیه فقط قسمتی از آیه را نقل کرده است. از 420 صفحه مورد مطالعه، متوسط در هر صفحه، سه مورد به آیات استشهاد شده است. نویسنده همواره برای اثبات مدعا، حدیثی را به‌ عنوان شاهد مثال مطرح می‌کند. وی در هشتاد حکایت از پنجاه آیه استفاده کرده است. تعدادی عبارات عربی در کتاب حاضر به‌کار رفته است که نه آیۀ قرآنی و نه حدیث محسوب می‌شوند، بلکه نویسنده از این عبارات به ‌عنوان چاشنی کلام و برای زیبایی نوشتۀ خود سود جسته است.

استشهاد به اشعار: نویسنده در لابه‌لای قصّه‌ها، به تعدادی شعر فارسی و عربی از شاعران مشهور و از اشعار خود استشهاد کرده است. این رباعی از اوست:

چندانکه نظر می‌کنم در ایام          هم عارف هم طبیبم و هم عالم

ماننده خود نبینم از خاصه و عام    هم شاعر و هم منجم و هم حجام» (79)

استشهاد به امثال: هرکس هزار کلمه حرف بزند می‌میرد/ سخن را به هرچه بخری ارزان است (66). هر کس نیکی کند و در دریا اندازد خداوند نتیجه آن را به او ارزانی دارد (72، 73). جنس مع الجنس (79). من اقبل اذا اقبل (79).

جدول فراوانی آیات و احادیث در 80 حکایت

 

 آیات

احادیث

عبارات عربی

عبارات مشهور

اشعار

امثال

تعداد

132

42

44

24

11

8

 

  1. شیوۀ حکایت‌پردازی

2-1. مآخذ داستان

نویسنده گاه به منبع مورد استفادۀ خود اشاره می‌کند و گاه نقل نمی­کند و با ذکر «به روایتی» یا «قولی آنکه» یا «بعضی از ناقلان خبر چنین گفته‌اند» استفاده می‌کند (79 و 80). نویسنده از منابع بی‌شماری استفاده کرده است. برخی از منابع فخرالزمانی: ابن عباس، احسن الکبار، اخبار ‌الزمان مسعودی، اخلاق المحسنین، اخلاق شاهی، انیس العارفین، بصایر المصطفی (یزید بن قنعث)، بهجة المباهج، پنجاه فصل (خواجه نظام الملک)، تاریخ بیضاوی (مسمّی به نظام التواریخ)، تاریخ حافظ ابرو، تاریخ گزیده (حمدالله مستوفی قزوینی)، جوامع ‌الحکایات و لوامع ‌الروایات، حبیب ‌السیر، حظیره بنی نجار، خلق الانسان (اسحاق نیشابوری)، دستور الحقایق و گنج ‌الاسرار، دلائل ‌النبوه، ربیع ‌الابرار، روضة ‌الشهدا، روضة‌ الاحباب، روضة ‌الصفا، ریاض ‌الذاکرین، سر الائمه (مونسی)، سنن ترمذی، سیر کازرونی، شرح حافظیه، شواهد ‌النبوه، صاحب منتظم (ابن جوزی)، صحیح مسلم، صحیح بخاری، صحیفه ‌رضوی، عدة ‌الداعی،عیون ‌الرضا، فتوحات القدس، فرج بعد از شدت، فصل الخطاب (خواجه محمد پارسا)، قصص ‌الانبیا، کتاب شیخ مفید، کشف ‌الغُمّة، کعب ‌الاخبار (وهب بن منبه)، کنز الغرایب، مبهج ‌المباهج، مجموع ‌النوادر، مصابیح ‌القلوب (ام سلمه)، معارج ‌النبوه (ابن عباس، عمار یاسر)، معارف، مناقب خوارزمی، نظام التاریخ (بیضاوی)، نگارستان (قاضی احمد غفاری قزوینی)، هدایت السعداء (جابر بن عبدالله).

 

2-2. موضوعات قصّه­ها

بیشتر قصّه‌های کتاب، مضمون اخلاقی و  دینی دارند. تعدادی از موضوعات، اخلاقی هستند، مانند امانتداری: (59، 60، 61، 62، 63، 64، 65، 67، 69، 70)، پاداش نیکی: (71، 73)، پرهیزگاری: (54، 55، 56، 57، 58)، جبران نیکی: (74)، خویشتن‌داری: (53)، نتیجۀ نیکی: (72، 78)، بخشش: (80)، سبکبار بودن در زندگی: (49)، عاقبت بدی: (77).

گاه نویسنده موضوعی اجتماعی را مطرح می‌کند، مانند اهمیت رضایت شاه از مردم: (75)، تأثیر زن خوب: (68)، شکوه و جلال و قدرت: (19)، عاقبت سه برادر: (5)، ارزش سخن: (66).

از دیگر موضوعات مطرح در نوادر الحکایات، مباحث عرفانی است. ازجمله: ارادۀ خداوند، حفظ خداوند: (11)، آمرزش خداوند: (18)، امداد خداوند: (6، 7، 9، 17)، حتمی بودن قضای الهی: (24)، قدرت خداوند: (16، 20)، محافظت خداوند از بندگانش: (3، 4، 8)، نتیجۀ اعتماد بر خدا، امداد خداوند: (10)، زهد/ ورع: (52)، نتیجۀ زهد: (51)، فقر الی الله، زهد: (50)، نجات یافتن جوانی از مرگ: (1).

به‌ندرت به موضوعات عاشقانه می‌پردازد. برای مثال: ماجرای میان عاشق و معشوق: (79).

موضوعات تاریخی نیز در کتاب دیده می‌شود: فتح سومنات: (2).

 

2-3. ویژگی‌های داستانی

فخرالزمانی در نقل داستان­ها تغییراتی نمی­دهد. مقایسۀ داستان «دزد امانتدار» در نوادر الحکایات (فخرالزمانی، 225) و جوامع الحکایات (عوفی، 1363: 235) نشان می­دهد فخرالزمانی قصّه را بازنویسی کرده است. کلمات و جملات تغییر کرده اما مضمون هردو یکی است. در هردو روایت عوفی و فخرالزمانی، هدف قصّه‌پردازان نشان دادن اهمیت امانتداری است تا جایی که رعایت نکردن این امر حتی از دزد هم مقبول اهل خرد نیست. ترتیب روایی هردو حکایت یکسان است و وقایع به یک ترتیب اتفاق می‌افتد. تعداد اشخاص در هر دو حکایت یکی است جز اینکه: در حکایت عوفی شخصیت اصلی حکایت، خواجه است و در حکایت فخرالزمانی، تاجر. در هردو حکایت، سه گفت‌وگو شکل می‌گیرد اما در حکایت فخرالزمانی گفت­وگوی میان تاجر و دوستش طولانی‌تر و همراه با شرح و توضیح است. جملات حکایت عوفی کوتاه‌تر است و حجم کمتری نسبت به حکایت فخرالزمانی دارد.

از میان هشتاد حکایت بررسی‌شده، 983 شخصیت معرفی شده‌اند که تعداد شخصیت با ذکر ‌نام 692 و بی‌نام 291 نفر است. از کل 983 شخصیت مستقل حکایت‌ها، 803 مرد (%82) و 180 زن (%18) دیده می‌شود. در بین مردان 582 مورد بانام و 221 مورد بی‌نامند. این آمار در بین زنان به 110 مورد بانام و 70 مورد بی‌نام کاهش می‌یابد. از مقایسۀ آمار تعداد مردان نسبت به زنان، ارتباط بین این موضوع و مسائل تاریخی و فرهنگی و اجتماعی جامعۀ عصر نویسنده مشخص می‌شود. از این مقایسه درمی‌یابیم در عصر صفوی زنان حضوری کم‌رنگ و حاشیه‌ای در متن و بطن جامعه دارند. حضور کنیزکان زیبا و آوازخوان و نوازنده، نشان‌دهندۀ واقعیت برده‌داری و خرید و فروش کنیزان در این دوره است. زنانی که در این حکایت‌ها به آنها اشاره ‌شده است یا شاهزاده و یا از خانوادۀ پیامبران بزرگ هستند و زمانی که از کنیزان سخن به میان می‌آید به ویژگی مثبت آنان اشاره می‌شود. به‌ طور کلی چهرۀ زن در این کتاب مثبت و تحسین‌برانگیز و قابل ‌احترام است. نویسنده در توصیف زن خوب چنین می‌نویسد: «او زنی بود به سال برآمده و فهم و فراست و عقل و کیاستی به کمال داشت اکثر اوقات بر در خیمه خویش نشستی و آینده و رونده بدان چه مقدور و میسور او بودی طعام دادی» (ص:86).

در این کتاب گفت­وگو به چند صورت آمده است: گاه به‌ صورت مناجات با پروردگار: «من ... با ایزد سبحان و دادار دارندۀ غیب‌دان مناجات می‌کردم: ای دانندۀ رازها و ای شنوندۀ آوازها» گاه به‌ صورت واگویۀ درونی: «با خود گفتم که اکنون وقت استخلاص خود است. به آهستگی موهای آن دد را از زخم خویش دور کردم و ...» (کد: 7، ص: 21). گاه این گفت‌وگو به ‌صورت دستوری است: «من [شاه] به سواران خود فرمودم تا عقب تاخته و کاربردی ساخته چشم از وی [عقاب] برندارند هرجا که آن طفل را بر زمین گذارد وی را برداشته به نزدیکم آورند که من او را به مادرش بسپارم و ...» (کد: 8، ص: 22). در این‌گونه موارد، هرچند گفت‌وگوی دوطرفه به‌ صورت پرسش و پاسخ شکل نگرفته است، اما به ‌هر حال، گفت‌وگو محسوب می‌شود، زیرا یک گوینده و یک یا چند شنونده در این جریان دخیل هستند.

از میان هشتاد قصّه در سی مورد، مکان مشخص و نامشخص هر دو به ‌صورت مشترک وجود دارد. مکان در نُه مورد نامشخص و در 35 مورد مشخص است. در قصّه‌هایی که مکان مشخص دارد، بیشتر نامِ شهر آمده است. از میان مکان‌ها، نام مکه/کعبه پرتکرارترین مکان است. مکان‌های نامشخص بیشتر با یای نکره آمده است، مانند چاهی و جزیره‌ای و مسجدی و... . از میان هشتاد حکایت در سیزده مورد به ‌طور مشترک هم به زمان مشخص و هم نامشخص اشاره‌ شده است. در سیزده حکایت تنها به زمان نامشخص اشاره ‌شده است. در 32 حکایت عنصر زمان مشخص است.

  1. ویژگی‌های مردم‌شناختی

3-1. مشاغل و پیشه­ها

مشاغلی که در بحر النوادر به آنها اشاره‌ شده بسیار متنوع است. برخی مشاغل دیوانی خاص عبارتند از: توشمال (خوانسالار و رکابدار و درسرکار شاه) (71)، خوان­سالار (79)، سازندگان خوش‌آواز (9)، ارباب طبیعت (9)، اصحاب فضیلت (9)، رعیت (19)، سپاه (19، 78)، سواران (8)، سفیر/ رسول (19، 26، 78)، سیاف (42، 43)، عامل  (7)، غازی (35)، کوتوال (39، 66)، لواحق (78)، لشکر (2، 52، 80)، مسند نبوت (19)، مغنیان (9)، ملازم (3، 22، 78)، مترجم (26)، نیزه گذاران (8).

در قصّه‌های نوادر الحکایات به پیشه­ها هم اشاره ‌شده، چون: ارباب فتوی (79)، انبان‌ساز (49)، آسیابان (22)، آهنگر (12، 19)، باغبان: (69، 70)، بت‌تراش (16)، برزگر (12)،  بوریاباف (49)، بیاع (53، 68)، پشم‌ریس (49)، پشم‌باف (17)، تاجر (5، 8، 27، 41، 42، 44، 56، 58، 60، 61، 64، 65، 78، 79)، بازرگان (7، 59، 70، 78)، تاریخ‌نویس (16، 21)، جامه‌دوز (خیاط) (13، 46)، چاه‌کَن (15، 32)، حجّام (77، 79)، حریرباف (39)، حکیم/طبیب (10، 21، 46، 54، 66، 79)، دایه (45، 73، 79)، دبیر (46)، دلّاک (79)، دلّال (61)، دلّاله (77)، دوک‌تراش (57)، راهب (27، 40)، رسن‌باف (49)، رقّاص (79)، رنگ‌رز (21)، رهبان (18، 20)، زارع (شخم و درو کردن) (16، 21، 22، 37، 43، 56، 68)، زاهد (79)، زرگر و سیمگر (19، 79)، زنبیل‌باف (19)، ساحر (21، 41، 42)، سالک (79)، سخن‌فروش (66)، شاعر (79)، شبان/ گوسفندچران/ شتربان (31، 38، 75)، شکارچی/ صیاد (24، 35، 39، 56، 71، 75، 78، 79)، صاحب فراش (7)، صوفی (23، 43)، عابد (20، 79)، عارف (79)، فیلسوف (23)، قاصد (68، 79)، قافله‌سالار (76)، کاهن (فالگیر از آواز پرندگان، ساحر، غیبگو) (16، 21، 23، 41، 42)، لالا (79)، مالک (48)، ماهی‌فروش (40)، ماهیگیر (71)، مرتاض (2)، مزدور (56)، مُشَعبِد [شعبده‌باز] (43)، معبّر (17)، مفسّر (20)، ملاح (73، 78)، منجّم (16، 44، 79)، مودِّب (45)، مورخ (40، 44، 46)، موسیقی‌دان (79)، مؤذن (6)، نانوا (22، 32)، نقاش (26)، نمک‌فروش (40)، واعظ (29)، هیزم‌فروش (17).

 

3-2. آداب/ آیین

در کتاب بحر النوادر به آداب و آیین‌هایی اشاره ‌شده است، ازجمله:

3-2-1. آداب حکومتی

اجازه برای سخن گفتن در مجلس شاه و آداب خاص آن (25)، ارسال نامه میان حکومت‌ها (52)، استقبال از امیرزاده در کشور دیگر (78)، اگر پادشاه بی‌فرزندی می‌مرد بازِ او را در میدان شهر سِیر می‌دادند تا بر شانۀ هر که نشست به شاهی بر او سلام کنند (78)، انعام‌بخشی شاه (25)، نحوۀ استقبال از رسولان (19)، توقیع منشور توسط شاه (19)، آمدن مردم [خراسان] به استقبال سلطان تا بیرون شهر (68)، آیین شاهان سومنات: اگر شاهی بر شاه دیگر پیروز شود او را نمی‌کشد و در زیر تخت خود خانۀ تاریکی می‌سازد و او را در آنجا بر مسند می‌نشاند و راه­های ورود به آنجا را می‌بندد و تنها برای آب ‌و نان دادن سوراخی می‌گذارند و تا سلطان زنده است با شاه اسیر به این منوال رفتار می‌شود (2)، بار دادن (54)، بار عام (5)، باج و خراج فرستادن (5)، بالا دادن پرده در بارگاه و پیشباز رفتن حاجب و دربان نشانۀ احترام به شخص بوده است (44)، بر پای ایستادن عده‌ای در برابر تخت شاه (26)، به‌جا آوردن آداب مخصوص در برخورد با شاه (78)، پرچم گرفتن بر سر سردار (76)، تحفه بردن برای خلیفه (68)، تحفه بردن برای پادشاه و تهنیت جلوس بر تخت شاهی (2، 22، 25، 71، 78)، حک کردن تصویر پادشاه روی سکۀ طلا و نقره (58)، دست‌بوسی شاه (25)، آیین بستنِ شهر (71)، زمین بوسیدن در مقابل پادشاه (73)، روش و دین و آیین ملک ارم: روز خوب مسلمانان را بد می‌دانند و ایام روزه  را خوار می‌دارند، هر که واجب القتل باشد در روز جمعه و ماه رمضان به قتل می‌رسانند (5)، خطبه‌خوانی در عهد پیامبر (38)، سلام کردن به پادشاهی کسی (6)، شاعران مخصوص درباری (9)، صله دادن به شعرا (9)، عباسیان لباس سیاه می‌پوشیدند (40)، قاعدۀ ارامنۀ سابق چنین بود که وقتی پادشاهی دختر خود را به پسر پادشاه ولایت دیگر می‌داد و داماد از وطن خود برای بردن عروس می‌آمد با او دیدار و گفت‌وگو می‌کرد ولی قبل از مراجعت به ملک پدر عیش مقرری به‌جا نمی‌آورد (78)، قاعدۀ شاهان سومنات: اگر دشمنشان نزدیک مقر سلطنت می‌رسید، یک ‌منزل بیرون رفته و طشت و ابریق مخصوص خود را بر سر او می‌گذاشتند و او را جلو اسب خود تا بارگاه می‌دوانیدند (2)، محفل خاص پادشاه (5)، موروثی بودن پادشاهی (78)، نامه‌نگاری/ نامه‌نگاری میان دو پادشاه (تهنیت نامه) (68، 78)، هر پادشاه مترجمی داشته تا سخن رسولان را ترجمه کند (26)، قیصر و ارکان دولت او لباس سرخ داشتند (26).

 

3-2-2. آداب دینی

جمع شدن مردم در بیرون شهر و دعا برای بارش باران (44)، سنت کردن پسران (79)، سجدۀ بت (اقلون نام) (22)، سجدۀ شکر (کد: 21، 25، 42، 52)، سه طلاق (74)، لزوم شهادت چهار نفر بر زنای شخص (58)، صدقه دادن (49، 79)، ضرورت اذن پدر برای ازدواج (24)، زبورخوانی (22)، در میان قبایل عرب رسم شده بود که گذر هر کاروانی که بر مزار حاتم طائی می‌افتاد پس از یک روز اقامت و قربانی در حد وسع، به راه خود ادامه می‌داد (76)، عید عبدة اصنام: مردم در این روز خوردنی‌های مطبوع و نوشیدنی­های مرغوب و لباس­های قیمتی را جمع کرده و به دست خود برای بت‌ها به عیدگاه می­فرستادند و در وقت معینی آنها را بین خود تقسیم می‌کردند؛ با این تصور که بت‌ها برکت خود را بر آنها افکنده‌اند و این امر را سبب وصول شادمانی و خیر و نیکویی تا سال بعد می‌پنداشتند (16)، شستن و حنوط و کفن ‌و دفن مرده (37، 39، 41، 43، 49، 48)، میراث بردن (17)، نذر (5، 13، 42، 46، 59)، نفقه دادن (58)، نکاح (18، 24).

 

3-2-3. آداب اجتماعی

تعدادی از آداب مذکور در کتاب، نشان از آداب اجتماعی مردم دارد و نحوۀ زندگی مردم را منعکس می‌کند: استقبال از مهمان (43)، بانوان از پشت پرده با مردان صحبت می‌کردند (78)، امانت (59)، بزرگان با آفتابه و لگن (داخل خانه) دست و روی می‌شستند (44)، پیش از غذا طشت و آفتابه می‌آوردند و دست می‌شستند (43)، چهل شبانه‌روز عروسی (71)، تهنیت گفتن تولد کودک (39)، دفن کردن مردگان (کد: 37، 38، 42، 43، 44، 47، 76)، هم‌نشینی با علما (77)، خاک ‌بر سر ریختن (21)، به مکتب رفتن (77)، سور دادن (32)، رد و بدل پیغام میان دختر و پسر (78)، زنار بستن (69)، زنده‌ به‌ گور کردن دختران در عصر جاهلیت (35)، شراب‌خواری (66)، غذا خوردن با دست (7)، فاطمه از عبدالله درخواست تا او را در حبالۀ نکاح درآورد (درخواست دختر): (24)، لباس را از رخت ایجاد می‌کردند (41)، مجادله (44)، مسواک کردن (45)، مشورت با عقلا (20)، مُهر کردن کیسۀ پول به نام شخص (65)، مهر نامه با خاتم (19)، مهمانداری (51، 70، 76، 79)، وجود دایه و پیغام‌رسان میان عاشق و معشوق (79)، جامه چاک زدن (21)، شجرة الوداع: درختی بیرون دروازۀ کنعان که در زیر آن با فرد مسافر وداع می‌کردند و دوستان تا آن مکان مسافر را همراهی می‌کردند (17).

 

3-2-4. آداب مجازات

در کتاب از انواع تنبیهات و مجازات مجرمان یاد شده است: بر دار کردن مجرم (77، 78)، برای اینکه از افراد اعتراف بگیرند آنها را شکنجه می‌کردند (78)، به زنجیر بستن دیوانه (39)، تنبیه مجرم با چوب (79)، یکی از قوانین ابراهیم حنیف چنان بود که صاحب‌مال اختیار داشت که دزد را تا پایان زندگی خود در بند غلامی نگه ‌دارد (17)، رسمِ دِهی چنین است: شخصِ مقروض را بر دار می‌آویزند و اگر قرضش را ادا نکند به صلیب می‌کشند (58)، زندانی کردن (79)، سنگسار کردن زانی (58)، غل و زنجیر کردن مجرم (40).

 

3-3. باورها

اگر فرد روی شخص شومی را ببیند روزش خراب می‌شود (79)، بر شخص حرام است که میوۀ باغ خود را پیش از پادشاه بخورد (70)، تأثیر ستارگان در سرنوشت انسان و ساعت خوب و بد (79)، خاک ‌بر سر افشاندن به نشانۀ مصیبت (18)، چرخ اخضر (13)، ترتیب خلقت: 1. گوهر، 2. آب‌ کردن گوهر، 3. آتش، 4. تابش نور محمّد از میان گوهر و آب، 5. زمین (از کف آب)، 6. آسمان (از بخار آب)، 7. آدم (ع) (23)، خاکستر بر سر پاشیدن و بندهای خار در زیر پا نهادن (برای ندامت و توبه) (20)، گویا که همدم در گذار بود چه فی‌الفور آن دعا به اجابت مقرون شد (اعتقاد به این‌که هنگام تولد هر شخصی، یک جن با او زاده می‌شود و همیشه و در تمام مراحل زندگی همراه اوست) (5)، دیو (اینکه موجودی به نام دیو وجود دارد) (23)، آب حیات (آبی که نوشیدن آن موجب زندگی جاوید می‌شود) (41)، سخن گفتن درخت (33)، اگر کسی به ‌قصد نیکی چیزی در آب اندازد فایدۀ آن به او بازگردد (73)، امر شنیع از جانب ملوک پسندیده نیست (78)، زن پادشاهی را نشاید (58)، مردم زمان نمرود، مناره‌ای برای جنگ با خدا ساختند و آن فروافتاد در پی این ماجرا اهل زمین زبان خود را فراموش کردند و این ‌گونه هفتاد نوع زبان پیدا شد (16)، ساعات سعد و نحس (19)، میزان رضایت پادشاه از مردم در میزان نعمت‌هایشان تأثیر دارد (75)، سحر/ جادوگری (5، 33، 41، 42).

3-4. هنرها: در این کتاب به هنرهای چندی اشاره ‌شده است، از جمله: مغنیه (آوازخوانی) (5، 79)، ساز زنی (5، 74، 79)، نغمه خواندن (74)، رقص به انواع مختلف: عربی و ترکی و فارسی و گیلکی و هندی (79)، فنون اغانی (79)، سفال‌گری (کاسه و کوزۀ سفالین) (15)، ایجاد اشکال زیبا در فرش (9)، حریربافی (39)، بوریابافی، پشم‌ریسی، گلیم‌بافی (49)، طراحی چهره بر روی حریر (26) سنگ‌تراشی (39)، ساحری و افسونگری (21، 22، 38، 44)، شناوری (73)، کشتی‌گیری (39)، گوی زدن (73)، مرصع‌کاری با طلا و نقره (15، 19، 28).

 

3-5. خوراک

با توجه به خوراک مذکور در ضمن قصّه‌ها، می‌توان فهمید که غذای رایج مردم چه چیزهایی بوده است: بقول (21)، گندنا (سبزی خوردنی است) (21)، قدید (گوشت شکافتۀ پاره کرده یا گوشت به درازا بریدۀ خشک کرده) (42)، انگبین: (42)، حلیه (62)، کباب برّه (72)، شیرمال (یک قسم نانی که با شیر می‌پزند) (73)، شوربا (نخودآب یعنی آبگوشت از هر گوشت که باشد و عرب آن را مرق می­گفته و گرم آن را سخون می­نامیده­اند) (79)، شربت سویق (شراب) (41)، شربت (79)، نُقل خراسان (آنچه بعد شراب از قسم ‌ترش و نمکین و کباب و غیره خورند) (40).

 

3-6. پوشاک

توصیف لباس و انواع پارچه در داستان‌ها، صحنه را زنده و متنوع و باورپذیر کرده است و در ضمن، ما را با انواع پوشش عصر آشنا می‌کند. ازار (لنگ) (40، 41، 62، 79)، جامۀ پشمینه (17، 46، 80)، چادر (پوششی برای خانم­ها) (37، 53، 74)، خفتان (زره یا لباس جنگی) (46)، ردا (بالاپوش و هر لباسی که همۀ بدن را بپوشاند) (40، 41، 44، 79)، شلوار پشمین (79)، عبای پشمین (43)، عمامه (پارچه‌ای دراز که دور سر می‌پیچند) (انجمنی، پشمین، دق (باریک) مصری[2]) (17، 37، 39)، لباس (آستین‌دار، نفیس) (5، 7)، مقنعه (روسری) (17)، کلاه و جامۀ پشمین (21)، قبای خز (37)، بالین دیبا (37)، بستر ابریشمین (37)، چهاربالش (9)، برد یمانی (نوعی پارچۀ کتانی راه راه): (25)، حریر سپید و سیاه (ابریشم) (26، 26)، دستار (دستمال) (37، 44، 62، 79)، رومال سرخ (پارچه­ای که با آن روی و دست را پاک کنند، البته در حکایت به معنی پارچه‌ای که با آن روی را می‌پوشانند به‌ کار رفته است) (2)، قصب (نوعی پارچۀ ظریف که از کتان می­بافته‌اند) (17، 42)، قماش سرخ (پارچۀ نخی): (8)، قِماط (پارچۀ عریضی که کودک را بدان پیچند): (20).

 

3-7. اشیا

فهرست اشیا ما را با لوازم زندگی مردم عصر نویسنده آشنا می‌کند: خرجین (6)، اغلال (طوق‌های آهنی) (78)، آهن/ آهن شیار (12، 68)، پالان (49)، تنور آهنین (19، 32)، جوال (16)، چراغ (روغنی) (6، 46، 58)، حنوط (بوی خوش برای مردگان) (42)، دار (21)، دوات و قلم (45)، میزان (41)، ناودان (37)، نردبان (29، 46)، نطع (43)، نفط (16، 22)، نوال شتر (40)، رکاب (37)، زین (44)، زورق (7)، سبحه (23)، سفینه (کشتی) (14، 20، 78)، سلاسل (78)، سندان (12)، سنگ (برای تیز کردن تیغ) (79)، سنگ و آتشزن (6)، شمع (79)، عمود (تیرآهن) (48)، قفل و کلید (37)، کرسی (چیزی از چوب که بر آن نشینند) (19، 22، 29، 48)، لنگر (78)، مطره (49)، منبر سه‌پایه (33، 38، 44)، رکوه (مشک کوچک) (43)، دلو (16)، انبان (ظرف چرمی که در آن زاد نگه دارند) (42)، آس دستی (16)، طبق (40)، مشک آب (7)، طغار/طشت (زرین یا گلین یا سفالین) (29، 49)، ظروف (زرین و سیمین و سفالین) (15)، جامه‌دان (41، 44) منقاش (9)، طلای احمر (19)، صره (کیسۀ زر و سیم) (41، 43، 46، 47، 64)، رطل طلا و نقره (واحدی است برای وزن) (25)، همیان (61، 63، 67)، صندوق/ صندوقچه (26، 79)، خشت زر و نقره (19)، خریطه (کیسه) (22)، بدرۀ زر (79)، حقه (واحد وزن) (19)، عنبر (25) بربط (79)، چنگ (79)، دف (79)، ساز (37، 79)، نی: (79) پیاله (کاسۀ خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است) (79)، جام (17، 37)، خم (ظرفی سفالین یا گلین و بزرگ که در آن آب و دوشاب و سرکه و شراب و آرد و مانند آن کنند) (48، 68)، سبو (آوندی سفالین و دسته‌دار که در آن آب و شراب و جز آن ریزند) (48)، صراحی (79)، قدح (کاسه که دو کس را سیر گرداند یا عام است) (48)، سنان (سرنیزه) (25، 42، 52)، کمان (42، 52)، نیزه (38، 39)، شلاق (74)، تازیانه (تابیدۀ کلفت چرمی یا ریسمانی با دستۀ چوبی یا غیر آن که برای راندن چهارپا و زدن مقصر به کار می­رود) (48)، کمند ابریشمی (78) دوال (تسمه) (61)، کوس (37)، منجنیق (16) .

 

3-8. عیوب جسمانی

در حکایات مورد بحث، هفده بار به عیوب جسمانی اشاره ‌شده است که از آن میان شش مورد به «نابینایی» اختصاص دارد که شاید بتوان گفت در دورۀ نویسنده از میان عیوب جسمانی، نابینایی در میان مردم شایع‌تر بوده است. «لنگی» و «کری» نیز هرکدام سه بار تکرار شده‌اند که بعد از نابینایی، بیشترین میزان تکرار را به خود اختصاص داده‌اند: بی ‌دست ‌و پا/ شلی (آن که دست یا پای او تباه‌ شده است) (51، 78)، عیوب شراعی (عیب‌های بسیار واضح و مشخص) (78)، کر (22، 51، 78)، اعرج (لنگ) (22، 78، 39)، مبروص (مبتلا به برص و پیسی اندام) (41)، مفلوج (آن که اندام او از بیماری سست شده باشد) (58)، مکفوف البصر (نابینا): (22، 39، 41، 51، 58).

3-9. ناهنجاری­ها

در کتاب به تعدادی از ناهنجاری‌های اجتماعی اشاره ‌شده است که از آن میان، دزدی و غارت کاروان مسئله‌ای است که با دوازده بار تکرار در قصّه‌های مختلف، بیشترین آمار را دارد و مستی و شراب‌خواری از این نظر، دومین مورد است که در یازده قصّه به آن اشاره‌ شده است: بد اصل (79)، کم ‌ذات (79)، جنون و دیوانگی (79)، جاسوسی (7)، خیانت (66، 70)، دروغ‌گویی (41، 42)، دزد/ طرار/ راهزن (5، 6، 7، 9، 21، 41، 60، 64، 72، 78)، دست ‌و پا بریدن (21)، دشنام دادن (79)، رشوه دادن (79)، زهر دادن (5، 21، 43، 44)، شراب خوردن (1، 3، 5، 39، 45، 48، 66، 74، 75، 78، 79)، شکنجه کردن (22)، میل در چشم کشیدن (به ‌عنوان نوعی شکنجه) (21)، ظلم (42)، غمز (45)، غیبت (48)، قماربازی (67)، کدیه (گدایی) (79) لوندی (79)، دیّوثی (79)، قرمساقی (79)، زنا (57، 58)، شاهد پرستی/ لواط (53، 54، 79)، ناحفاظی (ناپرهیزگاری و فسق و فجور) (42، 79، 80).

 

نتیجه

کتاب نوادر الحکایات و غرایب الروایات (بحر النوادر) یکی از بزرگ‌ترین کتاب‌های قصّه‌پردازی در عصر صفویه است که نویسندۀ آن عبدالنبی فخرالزمانی قزوینی، مهاجر ایرانی است که در نوزده‌سالگی راهی هند می‌شود و به دربار پادشاه زمان راه می‌یابد. ازآنجاکه این نویسنده و شاعر به کتابخانۀ سلطنتی دسترسی داشته، به مطالعۀ آثار و کتب پیشینیان می‌پردازد و پس از کسب تجربۀ کافی در زمینۀ قصّه‌پردازی، طرح تألیف آثارش را می‌ریزد. یکی از این آثار، کتاب نوادر الحکایات یا بحر النوادر است که دایرة ‌المعارف و مرجعی دارای ارزش‌های فراوان مردم‌شناسی، آداب ‌و رسوم، آیین‌ها، عقاید و باورها، مشاغل، پیشه‌ها، خوراک، پوشاک، ناهنجاری‌ها، هنرها و... است. با بررسی نثر کتاب، می‌توان به ویژگی سبکی آثار منثور و شیوۀ قصّه‌پردازی مؤلف و آن دوران پی برد.

شیوۀ روایتگری فخرالزمانی شیواست، به ‌گونه‌ای که نظر خواننده را به خود جلب و به خواندن ادامۀ قصّه ترغیب می‌کند. صحنه‌ها و شخصیت‌ها به نحو بسیار زیبایی توصیف می‌شوند. گاه صحنه چنان زنده و پویاست که می‌توان آن را مقابل چشم تصور کرد. با اینکه بسیاری از حکایات و قصّه‌هایی که در این کتاب نقل می‌شود به نوعی از کتب پیشین اقتباس شده است، اما با روایتی دیگر و با سبک نویسنده نوشته می‌شود. نویسنده با آشنایی به شیوۀ قصّه‌پردازی، به‌خوبی از عهدۀ نقل قصّه‌ها برمی‌آید و این امر نشان می‌دهد که فخرالزمانی تا چه پایه به فنون حکایت‌پردازی آشنا بوده است.

مضامین قصّه‌ها در هر صورت اخلاقی و یا دینی است. هدف نویسنده از نقل انواع قصّه‌ها، آموزش مفاهیم ارزشمند و اخلاقی است. خواننده در خلال قصّه‌ها با انواع شخصیت‌های مثبت و منفی آشنا می‌شود. بسیار جالب ‌توجه است که در این میان، چهرۀ زنان بسیار مثبت است و شخصیت‌هایی که به این قشر تعلق دارد از میان اشراف و بزرگان و شاهزادگان انتخاب می‌شود. نقش زن در این کتاب والا و قابل ‌احترام است.

 

مآخذ

عوفی، سدیدالدین محمد( 1362).  متن انتقادی جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات (با مقابله و تصحیح و تعلیقات)، مصحح امیربانو مصفا و مظاهر مصفا؛ جزء دوم از قسم دوم. تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

عوفی، سدیدالدین محمد( 1363). گزیده جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات؛ مصحح: جعفر شعار. تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

فخرالزمانی قزوینی، ملاعبدالنبی ( کتابت1041ق.). نوادر الحکایات و غرایب الروایات؛ کتابخانه ملی ایران؛ نسخه خطی؛ ش 3171.

فخرالزمانی قزوینی، ملاعبدالنبی( 1363). تذکره میخانه؛ مصحح احمد گلچین معانی. تهران: اقبال.

خیری، سیدمحمود(1353). فرهنگی از سخنوران و سرایندگان قزوین، ج.1. قزوین: اداره فرهنگ و هنر شهرستان قزوین.

منزوی، احمد( 1349). فهرست نسخه‌های خطی فارسی. تهران: مؤسسه فرهنگی منطقه‌ای.

نقوی، سید علیرضا(1343). تذکره­نویسی فارسی در هند وپاکستان. تهران: علمی.

صفا، ذبیح‌الله( 1371).  تاریخ ادبیات در ایران، 7ج. تهران: فردوس.

شفیعی کدکنی، محمدرضا( 1381). نگاهی به طرازالاخبار ، نامه بهارستان، 3(5)، 109-122.

 

 

 

 

 

 

 

[1]. تمام اعداد داخل پرانتز، شمارۀ قصه است.

[2] ← «از قند تا دق مصری در آیینۀ شعر فارسی: بازتاب روابط تجاری ایران و مصر در ادبیات فارسی» در همین شماره از مجله.

  1. عوفی، سدیدالدین محمد( 1362).  متن انتقادی جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات (با مقابله و تصحیح و تعلیقات)، مصحح امیربانو مصفا و مظاهر مصفا؛ جزء دوم از قسم دوم. تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

    عوفی، سدیدالدین محمد( 1363). گزیده جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات؛ مصحح: جعفر شعار. تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

    فخرالزمانی قزوینی، ملاعبدالنبی ( کتابت1041ق.). نوادر الحکایات و غرایب الروایات؛ کتابخانه ملی ایران؛ نسخه خطی؛ ش 3171.

    فخرالزمانی قزوینی، ملاعبدالنبی( 1363). تذکره میخانه؛ مصحح احمد گلچین معانی. تهران: اقبال.

    خیری، سیدمحمود(1353). فرهنگی از سخنوران و سرایندگان قزوین، ج.1. قزوین: اداره فرهنگ و هنر شهرستان قزوین.

    منزوی، احمد( 1349). فهرست نسخه‌های خطی فارسی. تهران: مؤسسه فرهنگی منطقه‌ای.

    نقوی، سید علیرضا(1343). تذکره­نویسی فارسی در هند وپاکستان. تهران: علمی.

    صفا، ذبیح‌الله( 1371).  تاریخ ادبیات در ایران، 7ج. تهران: فردوس.

    1. شفیعی کدکنی، محمدرضا( 1381). نگاهی به طرازالاخبار ، نامه بهارستان، 3(5)، 109-122.